۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه

ماجرای مردی که در چوب بری کار می کرد

مرد قوی هیكل ، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب كار كند .
روز اول 18 درخت برید . رئیسش به او تبریك گفت و او را به ادامه كار تشویق كرد .
روز بعد باانگیزه بیشتری كار كرد ، ولی 15 درخت برید .
روز سوم بیشتر كار كرد ، امافقط 10 درخت برید .به نظرش آمد كه ضعیف شده است . نزدیكش رفت و عذر خواست و گفت : « نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می كنم ، درخت كمتری می برم»
رئیس پرسید : «آخرین بار كی تبرت را تیز كردی ؟»
او گفت : «برای این كار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.»
نتیجه انلاقی اینکه در زندگی گاهی ایستادن و تامل و فکر کردن هم لازم است .

هیچ نظری موجود نیست: