امروزه به كرات شاهد هشدارها و توصيههايي چه در مطبوعات و چه در رسانههاي صوتي و تصويري هستيم كه ما را به حفظ سلامت در زمينههاي گوناگون تشويق ميكنند.
چه بخوريم و چه نخوريم، چه مادهاي سرطانزا است، چه مادهاي از مبتلا شدن به سرطان جلوگيري ميكند.
مهمتر اينكه يك بررسي سازمان جهاني بهداشت اعلام ميكند كه تا سال 2020 ميلادي، 70 درصد مرگومير جوانان در كشورهاي جهان سوم، از جمله ايران به سه دليل، مصرف دخانيات، چاقي و فشارهاي عصبي خواهد بود.
احتمالا شما هم از اينكه مدام در مورد يك موضوع بشنويد و بخوانيد خسته ميشويد اما نميشود از تكرار برخي از موضوعات چشمپوشي كرد، دلايل آن هم كاملا مشخص است؛
جدي گرفتن توصيهها و هشدارها موجب حفظ سلامت و بهداشت روان ميشود و مساوي است با سلامت انسان كه مهمترين دارايي آدمي در طول دوران زندگي است.
هرچند كه هشدار درباره حفظ سلامت در زمينههاي گوناگون زياد است اما كمتر كسي درباره مراقبت از روان، هشدار ميدهد يا توصيه ميكند؛ كسي نميگويد مراقب روان خود باش!
افراد به محض اينكه با هم روبهرو ميشوند اگر طرف چاق باشد به او گفته ميشود، اما كسي نميگويد تو چه روان خوبي داري. آيا روان انسان نيز احتياج به بهداشت و تغذيه دارد؟ چگونه روان خود را از آسيبها محفوظ بداريم؟
حضرت امام هادي(ع) در آموزهاي بسيار شريف و عميق در باره بهداشت روان چنين ميفرمايد:
كسي كه خويشتن را ناچيز و خوار مييابد و در باطن نسبت بهخود احساس پستي و حقارت دارد، در نهايت موجودي شرير و آسيبرسان خواهد بود و كسي از شر و آسيب او ايمن نخواهد بود.
براساس اين آموزه روانشناختي انساني كه روح و روان سالمي ندارد نه تنها بهخود آسيب ميرساند كه افراد ديگر را نيز در معرض زيان و آسيبهاي خود قرار ميدهد.
تعريف بهداشت رواني
در علم روانشناسي به شخصي كه بتواند با محيط خود يعني با اعضاي خانواده، همسايهها، همكاران و بهطور كلي با اجتماع به خوبي سازگار شود انساني با بهداشت رواني بهنجار اطلاق ميشود.
امام هادي ميفرمايد: انساني كه به موقع تعادل خود را باز مييابد، در موقعيتهاي سخت و دشوار انعطافپذير است و كاركردي خوشايند و مؤثر با ديگران دارد و چنين فردي موجودي با بهداشت روان مثبت معرفي ميشود.
دكتر حسين آزاد، در كتاب آسيبشناسي رواني مينويسد: افرادي كه نميتوانند تعارضهاي خود را با دنياي درون و بيرون حل كنند و در مقابل ناكاميهاي اجتنابناپذير زندگي مقاومت ندارند و با محيط به شيوههاي نامناسب و ناسازگارانه برخورد ميكنند از نظر رواني بيمار هستند؛ درست مثل كسي كه جسم بيماري دارد و به پزشك مراجعه ميكند ولي براي روان بيمار خود چارهاي نميانديشد،اساسا ناراحتي رواني خود را جدي نميگيرد و از بهداشت روان چيزي نميداند.
عوامل مؤثر در بهداشت رواني
بهطور كلي، عواملي كه انسان را به فعاليت واميدارند دو گروهاند: عوامل بيروني و عوامل دروني.
عوامل بيروني به اعتقاد روانشناسان آن عواملي هستند كه در خارج از جسم ما وجود دارند، نظير نور، صدا، سرما، گرما و آلودگي هوا و... . تاثير اين عوامل در بهداشت رواني انكارناپذير است. بسياري از افراد كه در شرايط سخت و زيانآور كار ميكنند بهتدريج دچار روانپريشي ميشوند.
نبود امنيت در جامعه يكي از عوامل آسيبزا در بهداشت روان انسانهاست كه عوامل ديگر را تحتالشعاع قرار ميدهد. ترس و وحشت، بهداشت روان را بهشدت متزلزل ميكند.
قرار گرفتن در معرض رويدادهاي خشمبرانگيز و دلهرهآور و نداشتن اميد به زندگي از فرداهاي مبهم از محركهاي اضافي ديگري است كه با آن مواجهيم.
بهطور كلي اگر انساني هنوز درگير سير كردن شكم خود باشد، امنيت جان و مال نداشته باشد و مهمتر اينكه شغل او تامين نشده باشد به سختي ميتوان انتظار داشت كه او به ديگران عشق بورزد، تعلق خاطر داشته باشد و در پي كسب شايستگي باشد و طبعا چنين كسي هرگز نخواهد توانست به تواناييهاي خود نيز تحقق بخشد، مگر در موارد خاص و در مورد انسانهاي برتر.
عوامل بيروني مؤثر در بهداشت رواني
دكتر مارتين شپارد، پزشك اعصاب و روان بيمارستان مونت سيناي نيويورك ميگويد: نميتوان از جسم سخن گفت بدون آنكه اشارهاي به روح و روان داشته باشيم. اكثرا به جسم بيش از روح و روانمان اهميت ميدهيم و فراموش ميكنيم جسم با همه قدر و منزلتي كه دارد قالبي براي روح و روان است و ما ناگزير ضمن حفظ سلامت قالب به فكر سلامت و بهداشت روان نيز بايد باشيم.
دكتر مارتين شپارد به اين نكته كاملا آگاه است كه ناراحتيهاي رواني به اندازه ناراحتيهاي جسمي زجرآور و ناراحتكننده است و به همين جهت اينگونه ناراحتيها را هم به اندازه ناراحتيهاي جسمي، جدي و مهم تلقي ميكند. او براي رفع اينگونه ناراحتيها به هيچ وجه طرفدار تجويز يك فرمول جادويي كه يك شبه تمام علائم ناراحتي را از بين ببرد نيست بلكه پيشنهادهاي عملي را كه به راحتي قابل اجرا هستند توصيه ميكند.
دير زماني است كه نزد بسياري از افراد بيان صريح و صادقانه احساسات و نيات مثل مهرباني، لذت، ترس، نيازها و آزادي بد شمرده ميشود، در حالي كه اين احساسها قسمتهاي واقعي وجود ما را تشكيل ميدهند و بد شمرده شدن آنها موجب خواهد شد كه همواره در رنج بهسر ببريم چون عدمارضاي اميال و تمايلات فوقالاشعار فشار مضاعفي بر روحمان وارد ميكند.
بهطور كلي وقتي بخواهيم اميالمان را پشت نقاب بپوشانيم و آنها را بهصورت آتش زير خاكستر در وجودمان پنهان نگه داريم، مخفي كردن خشم و ترس و سركوب كردن احساس نه تنها به چهره ما حالت گرفتگي و عصبيت ميدهد، زخم معده نيز برايمان به ارمغان ميآورد و بعضا ما را دچار هيجانها و دلهره هم ميكند.
ما براي اينكه در زندگي شخصيمان حداكثر بهرهوري را به دست آوريم بايد ياد بگيريم با همنوعانمان يك زندگي سالم اجتماعي، با محيطزيست برخوردي همراه با آگاهي و با خودمان روراست باشيم. به جاي پنهان كردن احساساتمان و ناديده گرفتن جامعه و طبيعت بهتر است همواره خواستههايمان را مطرح كنيم حتي اگر جواب منفي بشنويم.
چگونگي برخورد با بيماران روحي
در روزگاران قديم بيماران روحي را به شكل و روشهاي گوناگون تحت درمان قرار داده با آنها برخورد ميكردند. در يونان قديم انسان با بيماري روحي مقدس شمرده ميشد و بر اين باور بودند كه او از دنياي ديگري آمده است و به او احترام خاصي ميگذاشتند، در حالي كه در اروپا انساني با روح خسته را ديوانه خطاب كرده او را در آب سرد فرو ميبردند كه شيطان از او دور شود.
در هندوستان نيز حكيمان با گفتن قصههاي شيرين بيماران روحي را مداوا ميكردند. در ميان ترك زبانها با بستن پارچه پنبهاي بر سر بيمار او را مداوا ميكردند. در اين باره ملا محمد فضولي در شعري مشهور اشارهاي دارد:
پنبه داغ جنون ايچره نهان دير بدنيم / ديري اولدوقجا لباسيم بودور اولسم كفنيم.اصولا زندگي پديدهاي است كه دائما در تغيير است. از حضرت علي(ع) نقل شده است: انساني كه دو روزش مثل هم باشد مغبون است.
پس بكوشيم ضمن اهميت دادن به جسم خود به روح خود نيز بها بدهيم. به ياد داشته باشيم جسم با همه قدر و منزلتي كه دارد قالبي براي روح و روان است.
تغييرات زندگي را جدي بگيريم همچنانكه عدمسلامت جسم نگرانمان ميكند، روان خود را نيز از آسيبها محفوظ بداريم. سلامت جسم و روان خود را در گرو تنشهاي زندگي قرار ندهيم و اضافه وزن يا كاهش وزن را با شناخت عادتهاي غلط غذايي اصلاح كنيم چون يكي ديگر از عواملي كه بهداشت روان را مختل ميكند نگراني از وضعيت ظاهري جسممان است.
از آنجايي كه تغييرات فيزيولوژيك ناشي از استرس بهويژه استرسهاي بلندمدت، سلامت جسم و روح را تهديد و دستگاه ايمني بدن را مختل ميكنند و تضعيف دستگاه ايمني بدن را براي ابتلا به تعداد زيادي از بيماريهاي جسمي و رواني آماده ميكنند، تحمل استرس شديد موجب ضعف روحيه و زمينه را براي بيماريهاي خطرناك سرطان يا بيماريهاي قلبي مساعد ميسازد. پس بهتر است هرچه زودتر مبارزه با استرس را ياد بگيريم و ابزارهاي مبارزه را به كار گيريم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر