۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

بخشيدن ديگران مي‏تواند سلامت روان آدم‏ها را بالاتر ببرد


بگذاريد با يک سوال صريح شروع کنيم؛ «همين الان از چند نفر کينه به دل داريد؟ ». شمرديد؟ حالا بشماريد ببينيد چند نفر از شما کينه به دل دارند. لااقل آنهايي را که مطمئنيد يک جايي از شما دلخوري دارند و هنوز شما را نبخشيده‏اند نام ببريد. به عنوان يک آدم که هنوز شما را نبخشيده‏اند چه حسي داريد؟ به عنوان آدمي که هنوز تقصيرات يک نفر را نبخشيده است چه حسي؟ به نظرتان از اين 2تا حس کدامشان بدتر است؟ روان‏شناس‏ها مي‏گويند حس کسي که از ديگري کينه به دل دارد خيلي بدتر، آزاردهنده‏تر و براي سلامت روان و حتي بدن خطرناک‏تر است. چرا نبخشيدن اينقدر براي سلامت روان بد است؟ چرا بخشيدن براي سلامت روان خوب است؟ چه کار کنيم که آدمي با گذشتي شويم؟ اينها مطالبي است که مي‏خواهيم درباره آنها صحبت مي‏کنيم.

از چند دهه پيش روان‏شناس‏ها «بخشيدن ديگران» را به عنوان يک موضوع جديد در علمشان مطرح کردند و در موردش تحقيق کرده‏اند، حتي از قدرتي که بخشش دارد يک نوع روان‏ درماني موثر به وجود آورده‏اند. بخشيدن مي‏تواند به هزار و يک علت روي سلامت روان آدم تاثير مثبت داشته باشد که بعضي از اين علت‏ها اينها هستند:

1- کينه، اتلاف انرژي

وقتي که آدم از يک نفر کينه به دل مي‏گيرد؛ به ويژه اگر آن يک نفر نسبت نزديکي با آدم داشته باشد، ذهن آدم بخش بيشتر انرژي خودش را صرف فکر کردن به ظلمي مي‏کند که بر او روا رفته است. آن وقت است که کم‏کم تمام فکر و ذکر و هيجان و در نتيجه رفتار آدم حول يک چيز مي‏چرخد؛ خاطره رنجش و حس کينه. باور نمي‏کنيد که کينه بتواند اينقدر زندگي آدم را به هم بريزد، نه؟ آخرين باري که از يکي خيلي رنجيديد و روزهاي سياه بعدش را يادتان بياوريد تا دستتان بيايد ابعاد بزرگ‏ترش مي‏تواند با آدم چه کار کند.

2- بخشش، يک پايان خوب

تا وقتي که ما در ذهنمان از کسي رنجشي داشته باشيم ، تا اين رنجش را حل نکنيم نه جدا شدن از آن نفر و نه انتقام از او آراممان نمي‏کند؛ يعني به هر حال « رنجيدن » به عنوان يک موضوع تمام نشده در ذهن ما، باقي مانده است. خاصيت ذهن آدم هم اين است که تا يک موضوع ناتمام را تمام نکند آرام نمي‏گيرد.
تا وقتي که ديگران را نبخشيم احساس کينه به عنوان يک موضوع تمام نشده در ذهن ما مي‏ماند و ما را اسير مي‏کند. پس بخشيدن ديگران قبل از اينکه ديگران را آرام کند خود ما را آرام مي‏کند.

3- دوري از بيماري‏هاي روان تني

وقتي که خاطر ما از يک نفر رنجيده است دائم و پشت سر هم از رنجاننده و خودمان که در موقعيت رنجش جوابش را نداده‏ايم حرص مي‏خوريم. حرص خوردن افراطي هم که نتيجه‏اش معلوم است؛ انواع و اقسام شکل‏هاي اضطراب، وسواس، افسردگي، زخم معده و جوش صورت را به وجود مي‏آورد.
بخشش

چند گام براي بهتر بخشيدن

بخشيدن ديگر آنقدر مي‏تواند اثر مثبت روي سلامت روان داشته باشد که بعضي از روان‏شناس‏هايي که بيشتر روي مسائل معنوي کار کرده‏اند ، يک «روان‏ درماني براساس بخشش» طراحي کرده‏اند. آنها مي‏گويند اگر ريشه اضطراب و استرس يک کينه قديمي باشد ، بهترين راه براي بر طرف کردن آن ، اين است که بيمار با تمام وجودش از تقصيرات ديگران بگذرد. بعضي از اين توصيه‏ها در واقع مراحلي از همان روان درماني هستند. پس اگر کينه، زندگي‏تان را به هم ريخته است لطفا با کمک يک روان‏شناس اين مراحل را طي کنيد:

گام 1- احساسات منفي را انکار نکنيد!

ديده‏ايد بعضي‏ها مي‏گويند «من از هيچ‏کس چيزي به دل نمي‏گيرم». راستش را بخواهيد، دست کم از نظر روان‏شناسي اين «هيچ‏چيز» غيرممکن است. اگر خيلي بخواهيم روانکاوانه برخورد کنيم، حتي تاکيد يک نفر بر «اصلا»، «ابدا»، «هيچ‏وقت» و «در هيچ شرايطي» کينه به دل نگرفتن مي‏تواند نشانه اين باشد که اتفاقا ته دل آن آدم يک کينه عميق خوابيده است و عملا آن آدم کينه‏اي‏تر از ديگران است. پس لطفا احساس کينه از ديگران را دست کم از خودتان پنهان نکرده و به جايش بنشينيد به ابعاد مختلفش فکر کنيد؛ به اينکه چقدر شدت دارد؟ نسبت به چه کسي يا چه کساني است؟ اولين بار کي از او رنجيده‏ايد و چرا؟ آيا ممکن است ريشه‏هاي اين کينه به کودکي‏تان برگردد؟ ممکن است رنجش خاطرتان خيلي افراطي و غيرواقعي باشد؟

گام 2- دو دو تا چهار تا کنيد!

يک بار ديگر اين مقاله را بخوانيد و با خودتان فکر کنيد که روي هم‏رفته مضرات کينه داشتن يا تلافي کردن، بهتر است يا سودهايش. همين که شما به اين نتيجه برسيد که بخشيدن هم مي‏تواند در کنار کينه ابدي و تلافي کردن يکي از گزينه‏هايتان باشد ، از اين گام نتيجه گرفته‏ايد.

گام 3- حق قصاص و بخشش

مي‏گويند بخشش وقتي لذت‏بخش‏تر است که آدم توانايي قصاص کردن را داشته باشد. اينکه شما خودتان را، هم در انجام تلافي و هم در بخشيدن محق بدانيد، باعث مي‏شود که راحت‏تر و بدون اکراه ديگري را ببخشيد. شايد به همين خاطر است که مراسم آشتي کناني که بدون ميل دو طرف قضيه انجام مي‏شود، معمولا نتيجه نمي‏دهد.

گام 4- به محدوديت‏هاي او فکر کنيد

حالا وقت اين است که کمي مقدار هيجان قضيه را بياوريد پايين و اتفاقي را که باعث رنجش شما شده است، منطقي‏تر بررسي کنيد. ببينيد که واقعا چرا رنجاننده، شما را رنجانده است. آيا او خودش محدوديت‏‏هايي نداشته که باعث آن رفتار شده است؟ ممکن نيست که در روز يا روزهايي که شما را رنجانده است، از چيزي ناراحت بوده باشد؟ احتمال ندارد که شما رفتاري کرده باشيد که چيز تلخي را برايش زنده کرده باشد؟ اصلا به اين خاطر نيست که او خودش در زندگي‏اش تحت فشارهاي رواني شديدي بوده و براي همين کلا عصبي بار آمده است؟ خب! همه اينها مي‏تواند محدوديت‏هايي باشد که باعث مي‏شود يک نفر شما را برنجاند. شما خودتان از اين محدوديت‏ها نداريد؟ براي خودتان پيش نيامده که ناخواسته يک نفر را برنجانيد؟ منصف باشيد ديگر!

گام 5- خوبي‏ها را هم ببينيد

معمولا رنجش خاطرهاي عميق از کساني پيش مي‏آيد که ما از آنها توقع رنجاندن نداشته‏ايم. خب، اين آدم‏ها که يک دفعه از آسمان نيامده‏اند؛ اين آدم‏ها يک خوبي‏هايي داشته‏اند که ما اول با آنها احساس نزديکي کرده‏ايم که بعد از رفتارشان برنجيم ديگر.فکر کنيد، ببينيد که واقعا هيچ خوبي‏اي در وجود آن آدم نيست؟

گام 6- تصميم بگيريد

تا حالا ديگر بايد دستتان آمده باشد که بخشيدن، هم عمل منصفانه‏تري است و هم در درجه اول به نفع خودتان است اما هنوز مختاريد که بين گذشت و کينه يکي را انتخاب کنيد. به هر حال، دل را يکدله کنيد و تصميم بگيريد. براي تصميم‏گيري عجله نکنيد اما زياد هم در ترديد نمانيد.فقط يادتان باشد که تصميم‏گيري‏تان فقط به خاطر منافع منطقي نباشد و واقعا از ته دلتان ديگران را بخشيده باشيد.

گام 7- بخشيدن را در عمل نشان دهيد!

اگر واقعا از ته دل يک نفر را بخشيده باشيد ، ديگر نبايد اکراه داشته باشيد که برويد با او دست بدهيد و روبوسي کنيد. اگر هم به شما بر مي‏خورد که چرا او پا پيش نگذاشته است، غيرمستقيم به دوستان مشترک نشان دهيد که تمايل داريد با رنجاننده آشتي کنيد.هميشه پايه‏هايي براي مراسم آشتي کنان وجود خواهند داشت!


همشهري خانواده

هیچ نظری موجود نیست: