۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

6 باور غلط در مورد درد

دكتر كارمن گرين، دانشيار رشته بي ‌هوشي و رئيس مركز تحقيقات و پژوهش درد، در دانشگاه ميشيگان مي ‌گويد: " فلسفه بروز درد اين است كه ما را از كاري كه در نتيجه آن دچار درد شده‌ ايم، باز دارد."

شش باور غلط درمورد درد وجود دارد كه ما در ادامه قصد داريم با نقل قول ‌هايي از چهار تن از متخصصان اين امر، شما را نسبت به اشتباه بودن آن ها آگاه سازيم.

احساسات فردي، اثري بر تحمل درد ندارند:

درد داراي دو بعد فيزيكي و احساسي است. احساساتي چون اضطراب، استرس يا افسردگي، به احساس درد، قوت بخشيده و توانايي فرد براي مقابله با آن را كاهش مي ‌دهند. به عنوان مثال، اضطراب، مي ‌تواند سيگنال‌ هاي درد مخابره شده به مغز را تشديد كرده و سبب ناراحتي بيشتر فرد شود.

اساس و پايه باور غلط مذكور، اين است كه برخي تصور مي‌ كنند كه درد فقط در درون مغز انسان ساخته و پرداخته مي ‌شود. دانشمندان مي‌ گويند: "بررسي سي‌تي‌اسكن يا ام.آر.آي مغز بيماران، نشان مي‌ دهد كه زمان درد كشيدن، بخش ‌هايي از مغز فعال ‌تر مي ‌شوند. برخي از بيماران، به اشتباه از پزشك مي ‌خواهند تا جهت تسكين دردشان، به آن ها داروي ضدافسردگي بدهد و يا با اين تصور كه پزشك به حقيقت درد آنها واقف نيست، از او مي ‌خواهند تا آن ها را جهت تسكين درد به روان ‌شناس ارجاع دهد."

دماي هوا هيچ‌ گونه اثري بر دردهاي مفصلي ندارد

اگر چه مكانيسم علمي دقيقي براي اين موضوع شناخته نشده است ولي به هر حال دماي هوا روي دردهاي مفصلي اثر مي ‌گذارد. وارفيلد مي ‌گويد: "بيشتر به نظر مي‌ رسد كه اين فشار هوا است كه روي مفاصل اثر مي ‌گذارد. تا دما و درجه رطوبت آن!" يك نظريه اين است كه تغيير در فشار هوا كه در خلال توفان افت مي ‌كند، احتمالا سبب افزايش موقت التهابات، دردها و سفتي بدن مي ‌شود. علت احتمالي آن اين است كه پايانه‌ هاي عصبي با كمك گيرنده‌هاي حسي خود، تغييرات فشار هوا را شناسايي مي‌ كنند.

هواي سرد سبب بدتر شدن برخي از دردهاي به خصوص مي ‌شود. يك توضيح احتمالي براي اين موضوع اين است كه وقتي هوا خيلي سرد است، تمامي بدن انسان سفت و منقبض مي ‌شود. بنابراين مفاصل نيز سخت ‌تر شده، حركت آن ها با دشواري و درد فراوان همراه خواهد بود. كساني كه التهاب مفصلي دارند اغلب ذكر مي‌ كنند كه در هواهاي خشك و گرم احساس مطبوع ‌تري دارند و اين گفته احتمالا صحت دارد ولي شواهد قابل استنادي مبني بر چگونگي تاثير آب و هوا روي دردهاي مفصلي وجود ندارد.

مردان در مواجهه با درد، نسبت به زنان موفق‌تر‌ند

در تحمل درد، هيچ يك از دو جنس زن و مرد، بر ديگري برتري ندارند. دكتر گرين مي ‌گويد: "سنجش ميزان كمي تحمل درد، با استناد بر تعداد يا نوع داروهاي دريافتي، امري نادرست است. غالبا، درد بر اساس چگونگي برداشت دروني هر فرد از آن و اساسا روشي كه آن را تجربه مي‌ كند، ارزيابي خواهد شد و آن هم مطمئنا خيلي دقيق نخواهد بود، چرا كه هم جنسيت فرد و هم تجربيات فرهنگي متفاوت، مي ‌تواند بر شيوه ‌هاي تحمل درد تاثير بگذارد." هر چند برخي از مطالعات نشان‌ دهنده عملكرد بهتر زنان نسبت به مردان در تحمل دردهاي مزمن است، اما آنان در مقايسه با مردان، نسبت به دردهاي حاد مثل احساس درد ناشي از لمس اجسام داغ، ضعيف ‌تر ظاهر مي ‌شوند.

همچنين به نظر مي ‌رسد كه زنان نسبت به دردهاي طولاني مدت، بردبارترند. شواهدي وجود دارند مبني بر اين كه سيستم عصبي زنان و مردان، اطلاعات مربوط به درد را به شكل ‌هاي متفاوتي پردازش مي‌ كنند. رفتار اجتماعي مردان معمولا به اين صورت است كه در صورت تجربه درد آن را حاشا كرده، در برابر آن بردباري نشان ندهند ولي زنان بيشتر تمايل دارند كه دردشان را اظهار كنند. طبق نظريه گرين، زن‌ها در سنين باروري همچون ساير دوران‌هاي زندگي‌ شان تحت تاثير ميزان هورمون‌ هاي بدن خصوصا استروژن مي ‌باشند و اين موضوع سبب بروز تفاوت‌ هايي در نحوه برخورد آن ها با محرك ‌هاي دردناك، نسبت به مردان مي ‌شود.

كودكان هميشه مي ‌توانند بگويند كه چه وقت، درد دارند و يا چه ‌قدر درد مي ‌كشند

كودكان ممكن است هميشه دردهاي شان را به زبان نياورند ولي با عملكرد يا رفتارشان به آن اشاره كنند. دكتر زلترز مي‌ گويد: "كودكان به صورت ‌هاي متفاوتي، ناراحتي و رنج شان را ابراز مي‌ كنند كه اين بسته به ميزان تكامل، سن آن ها و توانايي‌ هاي گفتاري آنان، فرق مي ‌كند. همچنين آن ها مي ‌توانند، بدون بر زبان آوردن كلمه‌اي، دردشان را ابراز كنند. شيرخواراني كه مدت‌ هاي مديد دردهاي بسياري راتحمل كرده‌اند، ممكن است ناراحتي‌ شان را با گوشه ‌گيري يا بي ‌حوصلگي و بي‌ تفاوتي ابراز كنند.

علامت ديگر در كودكان خردسال، ساكت‌تر شدن و انزوا مي‌ باشد. كودكان سنين مدرسه، دردهاي شان را با رفتارهايي چون گريه كردن، پا كوبيدن به زمين، لگد زدن و يا گوشه ‌گيري نشان مي‌ دهند. نوجوانان با گره كردن مشت ‌ها و يا سفت كردن و انقباض عضلات ‌شان، سعي مي ‌كنند قوي و بردبار به نظر برسند. زلترز مي ‌افزايد كه بين عكس‌العمل كودكان در برابر دردهاي حاد و مزمن تفاوت وجود دارد. او مي ‌گويد: "كودكان در مواجهه با دردهاي حاد، همچون درد ناشي از تزريق آمپول يا زخمي شدن و يا درد زمان بخيه كردن با رفتارهايي مانند گريه كردن، پا كوبيدن به زمين و يا جيغ كشيدن ناراحتي‌ خود را ابراز مي ‌كنند ولي در مورد دردهاي مزمن، كودكان رفته‌رفته بي ‌رمق شده، رنگ پريده به نظر مي‌ رسند و به نظر مي ‌رسد كه ديگر علاقه ‌اي به بازي يا همراهي با محيط اطراف ‌شان ندارند."

درد در دوران شيرخوارگي اهميت چنداني ندارد زيرا كودك در اين دوران، خاطره‌اي از درد ندارد

دكتر لوني زلترز مي‌ گويد: "حتي كودكان نارس نيز آن‌ قدر تكامل دستگاه عصبي پيدا كرده‌اند كه بتوانند اثرات نامطلوب جسماني‌ از درد، همچون افزايش ميزان ترشح هورمون‌هاي مقابله كننده با استرس، افزايش ضربان قلب، دشواري تنفس و نتايج ضعيف متعاقب اعمال جراحي را تجربه كنند.

هر چه ميزان مواجهه نوزادان با محرك‌ هاي دردناك بيشتر و شديدتر باشد، اين احتمال مي ‌رود كه تكامل سيستم عصبي حسي‌ شان كه در حقيقت منتقل كننده اطلاعات مربوط به تجربه درد به سيستم اعصاب مركزي آن ها است، بيشتر شده و بعدها به آسيب ‌پذيري بيشتر كودك نسبت به درد منجر شود."

دكتر زلترز همچنين مي ‌‌افزايد: "دقيقا همپاي نقش عامل ژنتيك در احساس درد، مي ‌توان چنين گفت كه هر چه مواجهه با درد در دوران شيرخوارگي زودتر به وقوع بپيوندد، احتمال بروز دردهاي مزمن در دوران بزرگسالي بالاتر خواهد رفت. گذشته از اين، اگر درد در نوزاد يا كودكان خردسال درمان نشود، نتايج منفي طولاني مدت خود را در آينده نشان خواهد داد حتي اگر خاطرات مربوط به درد در حافظه دور انسان ثبت شده باشند و يا اصلا توسط فرد، به ياد آورده نشوند."

در مطالعاتي كه دانشمندان روي نوزادان نارس انجام داده‌اند، متوجه شدند كه بعد از 4 تا 5 سال پيگيري آنان، اين كودكان نسبت به همسالان خود، بيشتر از دردهاي شكمي و يا كلا دردهاي عمومي حس شده در بدن شكايت داشتند.

هرچه مي ‌توانيد، كمتر از داروهاي مسكن استفاده كنيد

برخي بيماران، با هراس از اين كه مبادا وابسته و يا معتاد به داروهاي مسكن شوند، دردهاي خود را كاملا درمان نمي ‌كنند ولي طبق نظريه دكتر گرين، اعتياد پيدا كردن به داروهاي مسكن حين درمان دردهاي حاد، يا مزمن و يا حتي دردهاي ناشي از سرطان ‌ها، بسيار به ندرت اتفاق مي ‌افتد، مگر اين كه بيمار از قبل پيش ‌زمينه و يا سابقه‌اي از اعتياد را داشته باشد. وارفيلد مي ‌گويد: "هدف از استفاده از داروهاي مسكن اين است كه بر درد پيشي بگيريم.

اگر مي ‌خواهيد بر درد پيشي بگيريد، بايد داروي مسكن را قبل از شروع درد و به مقدار مناسب مصرف كنيد. تنها در اين صورت است كه جلوي رهايي مواد مختلف تشديد كننده درد در بدن گرفته مي ‌شود."

هیچ نظری موجود نیست: